بازی چشم در میدان نقشجهان
میدان نقشجهان، یکی از موفقترین نمونههای فضای شهری است، جایی خوب برای قدم زدن آدمها و ارتباط بیشتر آنها با همدیگر. امتیازی که شاید یکی از مهمترین عوامل ایجاد آن، پیادهمحوری و توجه به مقیاس انسانی در طراحی این میدان است. علی شهابینژاد دراینباره پژوهشی انجام داده است.
آرامش، ویژگی همیشگی میدان نقشجهان است، حتی وقتیکه جمعیت آن را سرشار کند، ساختار این میدان چشمنواز است، گرچه عناصر معماری متنوعی در آن به کار گرفتهشده، دلایل همه این ویژگیها را باید در طراحی دقیق این میدان جست.
علی شهابینژاد که دکترای احیای بافتهای تاریخی از دانشگاه هنر اصفهان دارد، ساختار کلی میدان نقشجهان را بهشدت پیوسته و با اجزایی یکپارچه و بدنه محصورکننده میداند. او میگوید: «این یکپارچگی، فضای محصوری در میدان ایجاد کرده و حتی یکپارچگی خط آسمان و میدان هم در آن به هم نخورده است.» به گفته شهابینژاد، دو ورودی خیابانهای حافظ و سپه به سمت میدان در دوره پهلوی با تخریب یکی دو دهانه مغازه میدان ایجاد شد و محصور بودن آن را فروکاست.
این دانشآموخته احیای بافتهای تاریخی تأکید میکند که درختهای چنار میدان در دوره صفوی، این محصور بودن را تشدید میکرد. درختهایی که اواخر دوره صفویه خشک شدند تا اینکه در دوره ناصرالدینشاه قاجار، میدان دوباره درختکاری شد و درختهای قاجاری هم اواخر آن دوره از بین رفتند. در دوره پهلوی هم درختهای دیگری در میدان کاشتند که اواخر همین دوران از بین رفتند. آخرین درختکاری میدان مربوط به دهه 60 و کاشت درخت سرو است که ماهیت فضای سبز آن را تغییر داد.
شهابینژاد که پژوهشی درباره مقیاس انسانی در میدان نقشجهان انجام داده، قویترین حس برای درک یک فضا را ادراک بصری میداند و معتقد است به محدودیتهای ادراک بصری انسان در ساختار میدان نقشجهان توجه شده، او ساختار میدان را چنین توصیف میکند: «محدودیتهای محیطی روی طرح میدان نقشجهان اثر گذاشته، طول میدان بیش از 3 برابر عرض آن است که ساختاری بسیار کشیده در آن ایجاد میکند که نمونه آن را در فضاهای معماری و شهری ایران کم داشتهایم.» به گفته او، این ساختار از بعد مقیاس انسانی به کیفیت دیده شدن میدان کمک کرده، وقتی در محور طولی میدان قرار میگیریم، به دلیل محدودیت زاویه دید انسان، هر دو بدنه شرقی و غربی در زاویه دیدمان قرار میگیرد و وقتی از محور عرضی، میدان را نگاه میکنیم، وسعت آن به نظرمان زیاد میآید.
شهابینژاد توضیح دیگری هم میدهد، اینکه در دوره صفویه، میدان نقشجهان، قسمت جدید شهر و در جنوب آن بوده و میدان کهنه بهعنوان هسته قدیم شهر در شمال آن واقعشده بوده، درنتیجه کسانی که از قسمت قدیم شهر وارد میدان نقشجهان میشدند، از سردر قیصریه آن را تجربه میکردند و این سردر، ورودی و منظر اصلی میدان بود. این پیشینه باعث میشود متوجه شویم که چرا کاخ عالیقاپو و مسجد شیخ لطفالله دقیقاً در وسط محور طولی میدان نیستند و به سمت مسجد شاه متمایل شدهاند: «این نوع جانمایی عناصر شاخص میدان، باعث میشد کسی که از سردر قیصریه وارد میدان میشد، سهنقطه شاخص آن یعنی کاخ عالیقاپو، مسجد شیخلطفالله و مسجد جامع عباسی را بهدرستی ببیند.»
توضیح بیشتر اینکه کنجها و قسمتهای میان محورهای طولی و عرضی میدان هم، نقاط شاخص آن است که چشم رویشان متمرکز میشود و ساختمانهای مهم میدان در این نقاط قرارگرفتهاند. در دو محور طولی میدان، مسجد شیخ لطفالله و کاخ عالیقاپو قرارگرفتهاند و کسی که از سردر قیصریه وارد میدان میشود، یک تصویر متوازن میبیند، درحالیکه سردر قیصریه و مسجد جامع عباسی، توازن بصری ندارند و غلبه بصری با مسجد است که باعث تمرکز بر روی آن میشود.
شهابینژاد معتقد است محدودیت زاویه دید عمودی چشم انسان هم در طراحی بناهای میدان نقشجهان در نظر گرفتهشده و به همین دلیل، برای مثال کاخ عالیقاپو هم خیلی بلند و خارج از زاویه دید عمودی انسان به نظر نمیرسد. او توضیح میدهد: «در تمام ساختمانهای میدان با ایجاد حالت پلکانی، عناصر شاخص از فضای میدان دور شده و از فاصله دور، وسعت و ارتفاع آنها دیده میشود، اما وقتی به آنها نزدیک میشویم، به دلیل فرم پلکانی آنها، ارتفاعشان تعدیل میشود.» او ادامه میدهد: «بخشهایی از دو بنای مسجد جامع عباسی و کاخ عالیقاپو در میدان نقشجهان، ارتفاع 56 متری دارند، اما به دلیل فرم شکسته این بناها، ارتفاع آنها کمتر به نظر میرسد، کاخ عالیقاپو هم از میدان، دوطبقه به نظر میرسد، ولی از پشت، یک ساختمان ششطبقه و بلند دیده میشود، چراکه ارتفاع ورودی کاخ از سمت میدان، با در نظر گرفتن مقیاس انسانی طراحیشده است.» براساس پژوهشهای شهابینژاد، جلوخان مسجد شیخ لطفالله هم، ارتفاعی به اندازه بازار دارد و گنبد مرتفع آن، نسبت به میدان عقبنشینی دارد تا بلندی آن در چشم مخاطب تعدیل شود.
مقیاس انسانی در طراحی مسجد جامع عباسی هم در نظر گرفتهشده، شهابینژاد توضیح میدهد: «وقتی به مسجد جامع عباسی از فاصله دور نگاه میکنیم، هیبت و عظمت آن دیده میشود، وقتی به آن نزدیک میشویم، بخشی از اجزای گنبد، پشت بدنه میدان مخفی میشود و وقتی به آن نزدیکتر میشویم، گنبد پشت بدنه گم میشود. این شرایط باعث میشود مقیاس فرا انسانی این بنا احساس نشود.» درواقع ورودی مسجد جامع عباسی در سه مقیاس مختلف طراحیشده، درنتیجه نظارهگر وسط میدان، طاق بزرگی با ارتفاع کمتر از 30 متر میبیند که با فضای میدان، تناسب دارد، وقتی به این مسجد نزدیک میشود، در جلوخان مسجد و سنگ بزرگ در ورودی را میبیند و طاق بزرگ سردر محو میشود و وقتی در فضای آستانه و نزدیکتر قرار میگیرد، یک در با ابعاد انسانی میبیند.
مسجد جامع عباسی در قسمتهای پشتی هم با سه محله مسکونی قدیم ارتباط دارد، چون حیاط مسجد، فضای شهری بوده و به همین دلیل، ورودیهای پشتی آن با اندام فرد تناسب دارد، درحالیکه ارتفاع سردر اصلی آن، بیش از هشت برابر ارتفاع سردرهای پشتی و فرعی آن است.
همه اینها باعث شده که شهروندان اصفهانی در فضای میدان نقشجهان احساس راحتی کنند، درسی جلوی دیدگان طراحان امروز فضاهای شهری که ظاهرا از تجربه گذشتگان خود چندان بهرهای نبردهاند.