خرده جنایتهای عاشقانه
اگر به دکور صحنه، بهدقت نگاهی بیاندازیم تمامی عناصر بهکاررفته بیان گذشتهای است که معشوق رقمزده است؛ تایرهای چیده شد بر روی صحنه به سادهترین وجه، حاکی از بیان رخداد اصلی ماجراست.
اصفهان امروز/ ارنواز فیروزیان: این مطلب نیمنگاهی است به تئاتر تصرف عدوانی به کارگردانی اوژن صفاری که چهارم تا پانزدهم شهریورماه در سالن حوزه هنری اجرا میشود.
دهخدا در معنی کلمه عدوانی آورده است: ع د نی (ع ص نسبی) منسوب به عدوان. تجاوزکارانه.
تصرف عدوانی، نوعی از غصب است. در فقه در مبحث غصب گفتهاند تصرف مال غیر باشد عدواناً. در آیین دادرسی مدنی ص ۲۲۱ آمده است در هر مورد کسی که مال منقولی را از تصرف متصرفی بدون رضایت او خارج کند یا مزاحم استفاده متصرف شود تصرف عدوانی کرده است. دعوی تصرف عدوانی عبارت است از دعوی متصرف سابق که دیگری بدون رضایت او مال غیرمنقول را از تصرف او خارج کرده و متصرف سابق اعاده تصرف خود را نسبت به آن مال درخواست کند. (لغتنامه دهخدا، ذیل عدوانی)
انتخاب نام نمایشنامه، رهنمون صحنههایی است که در پیش رو است؛ امیر مشتاقیان در انتخاب زیرکانه نام نوشتهاش، تماشاگر را به انتظار آنچه ازدسترفته است، دعوت میکند.
نمایش با ورود نویسنده جوانی آغاز میشود که واقعه داستان زندگیاش را پلان به پلان نوشته و در عجب است از ناشری که خود حاضر به گرفتن مجوز شده «زمانه عوضشده است» و در پی نوشته شدن شب چهلم داستان برای جذب مخاطب است. گویا در همان ابتدا سعی دارد آنچه را میخواهد رخ بدهد، بیان کند.
جوانی که اعتراف میکند «عشق، کورم کرده» تا آنجا که بر سر این عشق، خود را مجرم خطاب میکند و از عشق ورزیدن به معشوق چنان به مرز جنون میرسد که حتی حاضر نیست در دنیای دیگر هم نام معشوقهاش را از زبان رقیب بشنود: «زبونش رو هم بریدم تا تو جهنم هم نتونه خورشید رو صدا بزنه». عاشقی که با تمام وجود زیباترین خاطرهها با معشوقش را در چیدمان میز شام به کار میبرد؛ میز شامی که به رنگ سیاه است و ظاهراً عاشقانه «شمع و شام و گل» و البته شاهد؛ شام آخری دراماتیک.
اگر به دکور صحنه، بهدقت نگاهی بیاندازیم تمامی عناصر بهکاررفته بیان گذشتهای است که معشوق رقمزده است؛ تایرهای چیده شد بر روی صحنه به سادهترین وجه، حاکی از بیان رخداد اصلی ماجراست.
تخته وایتبردی که با نوشتن سه کلمه و فلِشهای کشیده شده بر روی آن همچون نقشه گنج است و تماشاگر در پی کشف و تکمیل آن؛ قوطیهای خالی کنسرو لوبیا و چیپس که نشان از تجرد است و شاید لحظههای دو نفره در زمان دوستی و روایتهای عاشقانه؛ اصلاح صورت معشوق با خامه که باظرافت هرچهتمامتر روابط پنهانی را نمایان میکند. در کل میتوان گفت انتخاب و ساخت دکور همچون جملات سهل و ممتنع است، بدون هیچ بیش و کمی.
حرف از سیوهشت شب است که گذشت و شب سی و نهم که شبِ فرصت دادن به معشوق است برای جبران؛ تا آنکه در چهلمین شب، جشن دونفره عاشقانهای بر پا شود؛ جشنی در دخمه تاریک، جشنی در عمق جهنم و عاشقی که مأمور عذاب است.
بسیارند کسانی که در زمان تماشای تصرف عدوانی همآوایی درونی با نقش اول صحنه (نوید ابتکار) دارند و شاید با خورشید و یا مشاور. این همآوایی با بازی مملو از احساس امیر مشتاقیان و سحر رمضانی دوچندان میشود و تکگوییهای مشتاقیان است که لمس خیانت را به اوج میرساند.
امروزه موضوع خیانت ازجمله مطرحترین مسائل و معضلات جامعه است که نیاز است در این باب روانشناسان و جامعهشناسان نظر دهند که چرا جامعه به اینسو رفته است و در این مقال نگنجد و تنها میتوان بیان کرد کسی که خیانت میکند عشق را نشناخته است چنانکه اسلحه خورشید در اولین فرصت رهایی، بهسوی معشوق دوم (مشاور) نشانه میرود و در دومین فرصت، به روی معشوق اول (نوید) کشیده میشود و این همان بیهویتی عشق است که با سبد گلی که دیگر بوی عشق ندارد و غذای دلخواهی که برخلاف سابق خوشایند معشوق نیست، نمادین میشود.
در پایان ماجرای خیانت، جوان عاشق که هستی خود را به آتش کشیده و چنان راستین است که دیگر در میان مردم جایی برای خود پیدا نمیکند «بیرون اذیت میشم» و منتظر پایان راه است، گوش بهحکم اجرایی خود سپرده و در ذهنش همراه با صدای اعلام حکم، بازهم صدای خاطرات معشوق را میشنود. معشوقی که اعتراف میکند «نوید عاشقتم» اما این همان عشق بیهویت است و عشقهایی است که از پیرنگ هستند و در پایان مایه ننگ.