کار خانگی؛ کاری بازتولیدی
اصفهان امروز، نجمه واحدی؛ کارشناس ارشد جامعهشناسی؛ کار خانگی، نام اصلیِ آن چیزی است که ما آن را عموماً به اسم «خانهداری» میشناسیم. در دستهبندی کردن کارها، این کار، کاری بازتولیدی است و درواقع بازتولیدی بودن کار خانگی است که اهمیت فزایندهای به آن میدهد و آن را به کاری حساس و غیرقابلجایگزینی یا حذف از زندگی بشری تبدیل میکند.
همانطور که میدانیم در طول تاریخ، چه بسیار مشاغلی که بر اساس نیاز روزگار، برای یک جامعه در یک دوره تاریخی شکلگرفته و ما امروز دیگر اثری از آن نمیبینیم. امروزه دیگر اثری از آسیابانها یا مثلاً تلگرافچیها نیست؛ همانطور که دویست سال پیش هم کسی فکر نمیکرد شاید روزی برسد که برخی شغلهای امروزی رایج شود. مشاغلی که در جامعه نوظهورند. کار خانگی اما از آن دسته کارهایی است که چهبسا پیش از آنکه عملا چیزی به اسم «شغل» و کار تولیدی در جامعه شکلگرفته باشد، در جوامع وجود داشته است.
کار بازتولیدی، شرط وجود کار تولیدی است؛ و به معنای کارهایی است که یک فرد برای ادامه بقا به آن نیاز دارد. درحالیکه کار تولیدی کاری است که به تولید کالا و خدماتی منجر میشود که در بازار قابلمبادله و خریدوفروش است، کار بازتولیدی به آن دسته کارهایی گفته میشود که به حمایتگری، مراقبت و خدمترسانی به جریان اصلی کار تولیدی میپردازد. عملا بدون کار بازتولیدی، کسانی که در عرصه کار تولیدی در حال ایفای نقش هستند، توان ادامه کار خود را نخواهند یافت. این کار بازتولیدی، آن چیزی است که ما در همه خانهها، با آن تحت عنوان «خانهداری» یا به عبارت دقیقتر، «کار خانگی»، روبرو هستیم. کار خانگی، مجموعهای است از کارهایی همچون آشپزی، خرید و آمادهسازی مواد غذایی، شستشو، اتوکشی یا گاهی تعمیر پوشاک، نظافت و مرتبسازی محل زندگی، فراهمسازی محل آسایش و استراحت، رسیدگی در هنگام بیماری و چندین کار ریزودرشت و البته نامریی دیگر که فقط وقتی «انجام نگیرند»، کمبودشان دیده میشود، بهویژه که کار خانگی، هم شامل «کار بدنی» است و هم شامل «کار عاطفی». کار عاطفی، اختصاص وقت، انرژی و احساس برای برطرف کردن مشکلات و نیازهای عاطفی دیگران است و آن وجهی از کار خانگی است که ارزشمندی آن را بسیار بالاتر میبرد و پیچیدگی و حساسیت آن را در محیط خانه بهخوبی نشان میدهد.
باور نادرستی درباره کار خانگی وجود دارد که بر این تصور است که زنانی که کار خانگی بر دوش آنها است، با انتخاب و رضایت خود، این نقش اجتماعی را پذیرفتهاند. آنچه در کنار این باور نادرست میبایست در نظر داشت، این نکته است که انجام کار بازتولیدی، برای ممکن شدن هر کار تولیدی لازم است و با توجه به ویژگیهای خاصش، ضروری است و نمیتوان آن را به تعویق انداخت یا از زندگی روزمره حذف کرد یا اینکه کل آن را به بخش خصوصی سپرد یا برونسپاری کرد. این در حالی است که حتی زنان ما پس از وارد شدن به عرصه اشتغال بیرون از منزل نیز، همچنان از عدم مشارکت مردان در کار خانگی گلهمندند و تحقیقات نیز نشان میدهند سهم مردان در کار خانگی بسیار کمتر از زنان است. با این اوصاف، اگر زنان انجام کار خانگی را «انتخاب» نکنند، برای انجام یافتن این کار ضروری و اولویتدار در هر زندگی، چه انتخاب دیگری پیش روی اعضای جامعه است؟ کسانی که از حق «انتخاب» زنان برای انجام ندادن کار خانگی، این کار بازتولیدی مهم صحبت میکنند، کدام انتخابهای دیگر را برای زنان در نظر میگیرند؟ و مهمتر از آن، آیا راهکاری اجرایی و عملی برای آن زمانی که زنان، کار خانگی را «انتخاب» نکنند، تدارک دیدهاند؟ بنا است که در صورت انتخاب نکردن زنان، چه کسانی یا چه مکانیسمی، انجام گرفتن کار خانگی را تضمین کند؟ به نظر میرسد جامعه، با سادهسازی کار خانگی و بهسادگی قابلانتقال دانستن آن به بخش خصوصی و کارگران خدماتی یا ماشینها، حساسیت و پیچیدگیهای این کار و بهویژه بُعد عاطفی آن را نادیده میگیرد. تنها راهکار عملی کاستن از فشار کار خانگی از دوش زنان، بهخصوص زنان شاغل، تقسیمکار و مشارکت در کار خانگی است. تا زمانی که مردان، این کار بازتولیدی مهم را «وظیفه» زنان و نقش خود را در قبال آن، تنها «کمک کردن» و نه مشارکت برنامهریزیشده و همیشگی میدانند، بار کار خانگی همچنان بر دوش زنان جامعه سنگینی خواهد کرد و بهواسطه این امر به تبعیضهای جنسیتی دامن زده خواهد شد.